|
یک شنبه 4 آبان 1398برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : مرتضی
فرا رسیدن ماه محرم را به همه عاشقان حضرتش تسلیت عرض مینمایم
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : مرتضی
عاشقانه دوستت دارم شاید گفتن این حرفا اغراق باشه ولی بازم من میگم که خیلی دوستت دارم توی خواب بیداری همش به فکر تو هستم همش به فکر این که چه جوری میتونم خوشحالت کنم چه جوری میتونم خوشبختت کنم از وقتی تو وارده زندگیم شدی همیشه این دقدقه بزرگ ذهن منو به خودش مشغول کرده الان نزدیک به یه مدت کوتاه شاید برای تو ولی برای من یه عمر گذشته ولی من صبرم زیاد نیست دارم دیونه میشم همین عزیزم
سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:, :: 12:54 :: نويسنده : مرتضی
سلام به همه ای دوستای عزیزم که از وب سایت من بازید میکنند خداوند بزرگ و مهربون منو مورده لطف خودش قرار داده و به من یه گل خوشگل بهشتی داده الان دو روز از تولده پسرم امیر حسین میگذره من دوست دارم که پسرم در آینده ای نزدیک جزوه یاران آقا امام زمان (عج) باشه خدا را چه دیدی شاید همین فردا که آقا ظهور کرد منم زنده بودم و در راه آقا جون میدادم من دوست دارم وقتی آقا میاد پا روی چشمام بزاره
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 21:12 :: نويسنده : مرتضی
با سلام به همه کسانی که از وب سایت من دیدن میکنند . امروز میخوام در مورده زندگی براتون مطلب بنویسم زندگیی که همه زندگیت میشه ؟ خدای مهربون یه زندگیه دوباره بهت میده که همه زنگیت به خاطر اون زندگی هستش حاضری از همه چیزت بگذری و به اون فکر کنی حاضری براش بمیری و خیلی از کارهای خارقولاده براش انجام بدی و اون تولده یه کوچولویه مهربون و دوست داشتنیه
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : مرتضی
سلام به دوست خوبم هادی اصفهانی نژاد امیدوارم که هرجا که هستی موفق باشی دوست دارم که قطار زندگیت همیشه روی ریل های خوشبختی حرکت کنند
پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : مرتضی
سلام دوستان خوبم حتما میدونید که چه اتفاقی داره می اوفته دنیا داره نابود میشه یا بزارید بهتر بگم قراه چه اتفاقی بیفته اما با این وضیعت باید بگم همه ما فراموش شده هستیم هوا پیمای بشریت روی کره زمین سقوط کرده و ما نمیدونیم کجا سقوط کردیم همه داریم دنبال یه را نجات میگردیم آیا کسی هست که بدونه راه نجات کجاست تلاش برای بقاء باعث شده تا برای ادامه زندگی با هم دیگه وارده جنگ بشیم قافل از این که نمیدونیم جا برای همه هست و نیازی به جنگ نیست آرامش در میان مردگان بیشتر از ماست میدونید چرا چون اونا به جای کمی که دارن راضی هستن . آرمش واقعیی یه گمشده ای درونیه که ما هنوز نتونیستیم به اون برسیم لذت زندگی کردن توی دنیا نیست لذت زندگی در رسیدن به معشوق واقیعه حال ما از کجا باید اون عشق واقیعی را پیدا کنیم ..من یه راه حل دارم برای شما دوستان خوبم اونم اینکه صبح زود برای نماز صبح بیدار شید و شب اگه وقت داشتید نماز شب بخونید شب قبل خواب همه اعمالتونا چک کنید و بعد بیبینید چه اتفاقی در درون شما میفته؟
جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : مرتضی
سلام خدمت همه ای دوستای خوبم من یه مدتی بود که نبودم ولی الان برگشتم راستش میدونید چیه ؟من میگم شرینیه زندگی به دوس داشته و علاقست ولی گاهی اوقات روزگار کاری با هات میکنه که دوس داری بیخیال زندگی بشی . گاهی اوقات همین روزگار یه کاری میکنه دوس داری به خاطره اون کسی که دوسش داری زندگیتو فدا کنی شاید اون بتونه راحت زندگی کنه ولی درواقع این طور نیست با فدا شدن تو اون نمیتونه دیگه زندگی کنه . اگه چیزی از این دنیا میخواست با تو میخواست میخواست که با تو خوش باشه . نمیدونم آخر دنیا کی میرسه ولی وقتی که برسه تنها چیزی که برام میمونه خوده خداست که همیشه دوس داشتم و دارم و همیشه گره از مشکلاتم باز کرده و همیشه مواظب من هستش . پس همتون را به خدای بزرگ میسپارم
دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : مرتضی
نمیدونم تا حالا شما هم این موضوع را تجربه کردید یا نه ؟ زمانی گذشته و مرور خاطرات آن برای انسان لذت بخش میشه به یک موفقیت بزرگ برسه و یا حداقل آدم موفقی باشه .در این موقع هستش کع مرور خاطرات کذشته خیلی لذت بخش میشه .مثلا یه نفر فوتبالیست شده ازش میپرس از خاطراتت برامون بگو .اون شروع میکنه به تعریف کردن و میگه من از زمینهای خاکی شروع کردم و یه کفش پاره هم داشتم وقتی توی کوچه فوتبال بازی میکردم همسایه ها از دستم ناراحت میشدنند و میگرفتند توپمو پاره میکردند ولی با تمام این مشکلات بلاخره موفق شدم و به اون چیزی که آرزوشو داشتم رسیدم ولی ما چی باوجود داشتن استعداد و توانای و نداشتن توان مالی خوب هیچ وقت به آرزوهامون نمیرسیم و همیشه در حسرت آرزوهامون زندگی میکنیم من آرزو میکنم همه ای جونا به آرزوهاشون برسن .
یک شنبه 19 آذر 1390برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : مرتضی
نمیدونم شاید همتون توی این موقیعت قرار گرفتید. و شایدم قرار نگرفتید ولی میخوام از یه دل تنگیه بزرگ برا تون تعریف کنم میخوام بگم که چرا هستیم ولی انگار که نیستیم . میخوام بگم که چرا باید با نباید ها و باید زندگی کنیم . میخوام بگم که چرا باهم مهربون نیستیم . میخام بگم که چرا توی این دنیا هستیم . میخوام بگم که دلتنگیه بزرگ دنیا از چیه ؟میخام بگم که چرا کسی را دوس داریم و چرا کسی را دوس نداریم . میخوام بگم که چرا دنیا رو به موت هستش ؟
همه این چرا یه جواب داره .اونم رسیدنه منجی عالم بشریت هستش ؟ناخدا نوحی که کشتی عالم را به سوی ساحل آرامش برساند
دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : مرتضی
گویند: صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .نمازگزاران همه او را شناختند؛
پس از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید .پذیرفت ...نماز جماعت تمام شد ، چشم ها همه به سوى او بود
مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود، آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم !هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد،
برخیزد!کسى برنخاست
گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!باز کسى برنخاست !!!
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید!:
دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : مرتضی
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه
گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند
زمستان تمام شد و کلاغ مرد!
اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:
آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری! این است واقعیت تلخ روزگار ما..!
دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 21:58 :: نويسنده : مرتضی
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم
اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : مرتضی
چقدر زمونه بی وفاست نمی دونم خدا کجاست یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست گاهی میخوام داد بکشم اما صدام در نمیاد بگم آخه خدا چرا دنیا به اخر نمیاد
جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : مرتضی
هر چی مهربون تر باشی بیشتر بهت ظلم میکنند، هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن ،هر چقدر خودتو خاکی تر نشون بدی کمتر بهت ارزش قایل میشن،هر چی قلبتو آسون تر در اختیارش بزاری راحتر لحش میکنند
یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : مرتضی
سلام خداوند کاش من بنده ای خوب تو بودم ازهمه بدی ها پاک بودم و تو مرا در ملکوتت جا میدادی ولی چه کنم که نیستم .خداوندا در این دنیا ان گونه که تو خواسته ای نتوانسته ام زندگی کنم و از این رو ان دنیای خود را نیز مثل این دنیایم تباه کرده ام . چرا این گونه است کار دنیا به هر که میگویی دوستش داری باورش نمیشود یا هر که کاری میخواهی بکنی جور در نمیاید . نمیدانم به کدامین گناه مجازاتم میکنی ولی دیگر تاب این عذاب را ندارم به لطف و کرمت از گناه من در گذر . که تو بخشنده و مهربانی . خدایا من برای فردای خود چیزی ندارم نگذار فردا هم شرمنده ای تو باشم من از هر سو میرم چیزی بدست نمیاورم .شاید به این خاطر باشد که خیرو صلاح من در ان نیست ؟
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : مرتضی
خداوندا تاکنون آن گونه زیسته ام که خودم خواسته ام بعد از این میخواهم آن گونه زندگی کنم که تو خواسته ای
دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, :: 17:28 :: نويسنده : مرتضی
راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . ارد بزرگ در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است.امرسون موفقیت ، یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن . توماس ادیسون مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم . ویلیام جیمز نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . ارد بزرگ آن گاه خواهید دید که زندگی با لطف و محبت ، زیبایی ، رحمت ، شادی ، نشاط و شور و سرزندگی به شما پاسخ خواهد داد . باربارا دی آنجلیس بهترین خوشبختی ها ، یاری به دیگران است. آلبرت هوبار آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواست خواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ
9 آذر 1398برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : مرتضی
ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است و نشانه های آشکار ی در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند هرگز برابر چشم بیندگان ظاهر نمی گردد نه چشم کسی که او را ندید ه می تواند انکارش کند و نه قلبی که او را شناخت می تواند امشاهده اش نماید در والایی و برتری از همه پیشی گرفته .پس از او برتر چیزی نیست و آنچنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشد مرتبه بلند او را از پدیده ها یش دور نساخته و نزدیکی او با پدیده ها او را مساوی چیزی قرار نداده است .عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است پس اوست که همه نشانه های هستی بر وجود او گواهی می دهند و دل های منکران به وجودش واداشته است خدایی که برتر از گفتار تشبیه کنندگان و پندار منکران است
17 آبان 1389برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : مرتضی
دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟
6 آبان 1389برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : مرتضی
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر ماست تا که بر گردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم
2 آبان 1389برچسب:, :: 16:38 :: نويسنده : مرتضی
بوسه یعنی وصل شیرین دولب بوسه یعنی عشق من ، با من بمان شرم در دلدادگی بی معنی است طعم شیرین عسل از بوسه است پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است بهترین هدیه پس از یک انتظار بشنوید از من فقط یک بوسه است بوسه را تکرار می باید نمود بوسه یعنی عشق و آواز و سرود بوسه یعنی وصل جانها از دو لب بوسه یعنی پر زدن ، یعنی صعود بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:55 :: نويسنده : مرتضی
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:27 :: نويسنده : مرتضی
چقدر سخته جدایی منم دارم خدایی
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : مرتضی
شب است و ماه می رقصد ستاره نقره می پاشدنسیم پونه و عطر شقایق ها ز لبهای هوس الود زنبق های وحشی بوسه می چیند و من تنهای تنهایم در این تاریکی شب
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : مرتضی
...از ان شب با خودم فکر میکردم چه عظمتی دارد زندگی انسانی که تمام عمرش را در
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : مرتضی
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : مرتضی
بگذار هیچ کس نداند، هیچ کس!
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : مرتضی
در روياهايم ديدم كه با خدا گفتگو مي كنم .
30 مهر 1389برچسب:, :: 21:10 :: نويسنده : مرتضی
زن عشق می کارد و کینه درو می کند.... |