|
دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : مرتضی
گویند: صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .نمازگزاران همه او را شناختند؛
پس از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید .پذیرفت ...نماز جماعت تمام شد ، چشم ها همه به سوى او بود
مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود، آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم !هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد،
برخیزد!کسى برنخاست
گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!باز کسى برنخاست !!!
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید!: نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |