|
27 مهر 1389برچسب:, :: 18:45 :: نويسنده : مرتضی
شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنها تو هستی یارم بیبین با عزتش با من چه ها کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا تح دنیا صدا کرد نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |